ابریشم
ظاهر
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /اَبریشَم/
اسم
[ویرایش]ابریشم
- رشتههای بسیار نازکی که از پیله کرم ابریشم جدا میکنند و استفاده میکنند.
- (گیاهی):درختی از دسته گل ابریشمها جزء تیره پروانهواران که گونهای از آن در جنگلهای شمال ایران به نام شبخسب (شوفِس) وجود دارد.
- (موسیقیایرانی): تاری ابریشمی که بجای سیم به سازهای زهی میبستند. نوعی ساز زهی.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن